وروروبانو

می نویسم باشد از وز وز های مغزمان اندکی کاسته شود

وروروبانو

می نویسم باشد از وز وز های مغزمان اندکی کاسته شود

برگ 7

بگو ای مرد من،ای از تبار هر چه عاشق.
بگو،ای در تو جاری،خون روشن شقایق.

بگو،ای سوخته،ای بی رمق،ای کوه خسته

بگو،ای با تو داغ عاشقای دل شکسته.

بگو با من،بگو از درد و داغت

بذارم مرحم بذارم روی زخمات.

بذار بارون اشک من بشوره

غبار غصه هارو از سر و پات.

بذار سر روی شونم،گریه سر کن،از اون شب گریه های تلخ هق هق.

بذار باور کنم یه تکیه گاهم،برای غربت یه مرد عاشق.

نظرات 3 + ارسال نظر
نادم پنج‌شنبه 19 تیر 1393 ساعت 22:07 http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

بــودن در آغــوش ِدیـگـری جـز تـو مــرا بــه جـنـون مـی کـشـانــد مـن فـقـط بـه عـطـر ِ تـن ِ تـو عـادت دارم

باید بیام بهتون سر بزنم ممنون تشریف اوردین

علی پنج‌شنبه 19 تیر 1393 ساعت 15:27 http://ploton.blogsky.com

سلام وبلاگ جالبی داری وقت داشتی به من هم سربزن خوشحال میشم
عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

ممنون علی اقا امید بخدا چشم .مرسی تشریف اوردین

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 19 تیر 1393 ساعت 15:27

سلام خاتون جانوبلاگ جالبی داری وقت داشتی به من هم سربزن خوشحال میشم
عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــی
این متنت یکم ناخوانابود

ممنون اما شما که ردی از خودتون به جا نزاشتید تا من بیام!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.