وروروبانو

می نویسم باشد از وز وز های مغزمان اندکی کاسته شود

وروروبانو

می نویسم باشد از وز وز های مغزمان اندکی کاسته شود

برگ 23

دیشب همسرم خیلی دیر اومد خونه بعد از مدتها پا درد و نک و ناله به لطف یکی از دوستان بسیار خوبم که اصولا انرژِی رو به آدم تزریق میکنه شاداب و سر حال بلند شدم خونه رو نظمی دادم شام پختم تنقلات آماده کردم  غذا فردای همسر رو گذاشتم تواین مدت هم باهمسر در ارتباط بودم به جای نق زدن سعی کردم بهش دلداری بدم که می دونم چقدر خسته شده بعد هم رفتم دوش گرفتم و یه ارایش ملایم و یه لباس شیک پوشیدم .یکم عطر زدم .خلاصه همسر که اومد نگاه تحسین برانگیزش تمام خستگی رو در برد و یک نوای عاشقانه زیبا رو به همراه داشت .الهی شکر خیلی بهم چسبید برای اوردن شوق به زندگی احتیاج نیست کار خیلی زیادی کنیم فقط کافیه کمی وفقط کمی زیبایی رو به زندگیمون به دلمون راه بدیم.

راستش باید از تمام وبلاگهای زنان دوم تشکر کنم که با خوندن اونها به اشتباهات زنان اول پی بردم و برام چراغی شد در مسیر زندگیم.

مهم نیست چیزی که تو زندگیتون هست یا دم دستتون خوب باشه یا بد مهم این هست که شما ازش بهره برداری خوب کنید .