وروروبانو

می نویسم باشد از وز وز های مغزمان اندکی کاسته شود

وروروبانو

می نویسم باشد از وز وز های مغزمان اندکی کاسته شود

از ماست که بر ماست

اولین بارهایی که زمزمه کم کردن ساعات کاری خانم ها ، محدودیت حضور خانم ها در بعضی مشاغل و اصولا امادگی خانه نشین کردن خانم ها شنیدم اینقدر برافروخته شده بودم که می تونستم اتیش به پا کنم اوایل فقط ناسزا می گفتم به این تبعیض  کم کم اتشم ملایم تر شد. دنبال دلیل بودم بطور تصادفی با وبلاگ های زنان دوم اشنا شدم و کم کم زندگی دخترانی که به مردهای متاهل دل بستند و کار به جایی رسیده که ارزوی جدایی همسر اول معشوق رو دارند و... اصلا قصد قضاوت اینجور دختران رو ندارم ادعایی هم ندارم که برای خودم موقعیت مشابه پیش نیومده و لطف خدا بوده که تونستم بی اعتنا از این گرگ های انسان نما عبور کنم . روی سخنم با مردان گرگ صفت و در واقع بی صفت بی وفا هم نیست .(به خودم اجازه می دهم به این مردان توهین کنم چون بدون انکه تکلیف زندگی اول را مشخص کردند به زندگی دوم پناه بردند.)روی سخنم با همجنس خودم اره با همجنس خودم هست .ما هستیم که اجازه دادیم ما رو محدود کنند و جامعه نیز از این محدودیت حمایت کنه وقتی با اولین روزنه های حضور در اجتماع به جای حضور عاقلانه حضور عاشقانه پیدا کردیم. وقتی به جای انکه با نجابت و عقلانیت به سر کار بیایم یا به دانشگاه بریم با  خرامیدن و ناز و احساس به اجتماع وارد شدیم . اونوقت بود که موازنه ها بهم خورد همسرانی که سالها با هم زندگی کرده بودند حال با دیدن گلی شکفته درخت ریشه دار سایه گستر قدیم رو فراموش کردند ..این فراوشی بهای بی مبالاتی جامعه زنان هست . جامعه ای که به هم جنس خودش رحم نمی کنه .در بین اکثر مردان یک رسم جالب هست اونها هر کاری کنند به حریم یکدیگر احترام می گذارند نگید که چون زنا با خانم متاهل جرم هست نه این رو قبول ندارم چون اصولا مردها حدود بیشه همدیگر را رعایت می کنند حداقل اکثر مردان و جالب تر انکه ان عده ای هم که حدود نگه نمی دارند بعد از به اتش کشیدن بیشه حریف معمولا به اهوی سوخته تن محل نمی دهند . کم نیستند خانم هایی که به هوای مرد دیگر از همسر خود جدا شدند و و مرد دیگر نه تنها بعد از طلاق به ان زن روی خوش نشان نداده بلکه از هرگونه تحقیر هم کوتاهی نکرده .در واقع این روال مردان در مقابل هجوم به حریم مردانه شان هست انوقت خانم ها نه تنها به حریم هم تجاوز میکنند بلکه به شریک این خیانت هم بصورت قدیسی می نگرند. در این حالت به نظر ساده ترین راه برای حفظ کیان خانواده محدود کردن حضور زن در اجتماع است نگویید چرا مرد نباید محدود شود پاسخ ساده هست ما پذیرفته ایم که مردان باید هزینه های ما را تقبل کنند و اگر قرار به تقبل هزینه باشد لاجرم حضور مرد در اجتماع ضروری است در این حالت این جنس زن هست که دوباره به پستو رانده می شود برای همین است که می گویم از ماست که برماست .

نمی خوام انگشت اتهام به سمت کسی بگیرم می خوام بگم خود ما زنها باز مقصریم که دخترانی احساسی  احساسی احساسی تربیت می کنیم .موجودات لطیفی که با داستان اسب سفید و شاهزاده بزرگ می شوند و انگاه هز گرگی را در لباش شاهزاده رویها می بینند .کاش کمی کمی فقط کمی بیشتر به دختران اعتماد به نفس تطریق کنیم.