وروروبانو

می نویسم باشد از وز وز های مغزمان اندکی کاسته شود

وروروبانو

می نویسم باشد از وز وز های مغزمان اندکی کاسته شود

برگ 5

من یه عموی بزرگ داشتم خدا رحمتش کنه مرد دنیا دیده ای بود حالا شاید هزار تا عیب هم داشت ها اما حرفهاش اکثرا پر معنا بود .این خدا بیامرز یه دختر داشت که تو پر قو بزرگش کرده بود حالا بهر دلیلی که گفتنش اینجا جالب نیست این دختر مامانی عاشق یا مرد با هزار تا عیب + اعتیاد شد هر چی این خدا بیامرز و کل فامیل گفتن دختره قبول نکرد اخرم همس همون مرد شد بماند که چند سال بعد مرده تما دارایی این دختر عموی مارو بالا کشید و قاچاقی رفت امریکا و اونو با یه بچه کوچیک تنها گذاشت و بگذریم دختر عموی ما تا همین چند وقت پیش نشد که ازش جدا بشه از بس مرده جلب بود.حالا...

اینهمه گفتم این رو بگم عموجان خدابیامرز ما در وصف دخترش می گفت خدا بعضی ها رو گدا می افرینه اما بهشون همت پاد ش ا ه رو می ده واسه همین طرف همش دنبال بالا کشیدن خودش هست بعضی ها هم خدا ش ا ه می افرینه اما همتشون اندازه گدا هست واسه همین همش دنبال سرافکندگی خودشون هستند .همیشه هم داستان شاهزاده و گدا رو مثال می زد که طرف ارزو داشت یه بار گدایی رو تجربه کنه .گذشت تا حالا ،الان که .بلاگ بعضی از دوستان رو می خونم حالا تو هر زمینه ای عجیب یاد این داستان می افتم و عجیب هم منطبق در می یاد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.